پایان قصه!

صاف نیوز؛پیرزن قصه گو روی تخت دراز کشیده بود. رییس آسایشگاه، پرستاران و همه اهالی آنجا دور تختاش حلقه زده بودند. رییس آسایشگاه با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: پیش ما بمان بانو. پرستار گفت: بمان و دوباره برایمان قصه بگو. پیرزن لبخندی روی لب آورد و گفت: دیگر نه عمری دارم […]